عصر اومده بود خونمون و با مامان و بابا درمورد عروسی حرف میزدن.اینکه تاریخش روز ولادت امام رضا(ع) باشه یا 5شنبه هفته قبلش،اینکه شام رو از کجا بگیرن و پذیرایی چیا باشه و تالار جایی باشه که خانوما دیده نشن و راحت وارد بشن و...این مدت همه فکرو ذکرمون همیناست.
امروز با خودم میگفتم یادته بچه بودی وقتی میرفتی wc چقدر طول میکشید؟حدود 15 تا 20 دقیقه!! همه صداشون درمی اومد. چرا؟چون از رد سیمان رو کاشی ها برای خودت تو ذهنت شکل ساخته بودی و تو میشدی ملکه و اونا خدم و حشم
و اینگونه بازی شروع میشد...
حالا این منم؟ قراره بشم عروسِ یه مجلس؟بشینم اون بالا روی مبل و بقیه از پایین چند ساعتی تماشام کنن؟
خدایا خودت کمک کن که همه چی اونجوری باشه که میپسندی...کمک کن آبروم پیش اهل بیت(ع) نره.
کمک کن این مردم بفهمن جور دیگه هم میشه شاد بود و خوش گذروند.
فدات شم عروس خانمممم
چرا اون بالا قسمت نام، با اینکه اسمم میزنم، ماهی سیاه کوچولو زده نمیشه
خدانکنه ان شاءالله به زودی نوبت شما
فقط تو این یکی زده نشده بقیه اش خوبه.
سلام رعنا جان
ان شالله خود امام رضا (ع) مدیریت می کنه عروسیتون رو
سلام.ان شاالله...
خوشبخت و عاقبت بخیر بشین ان شاء الله
ممنون
آفرین؛ تا می تونی خداپسند برگزار کنین
بخدا تاثیرش تو زندگیو میبینی
تا اونجایی که توانایی دارم حتما همین کار رو میکنم