از دل برآمده

از دل برآمده

بسم الله الرحمن الرحیم
از دل برآمده

از دل برآمده

بسم الله الرحمن الرحیم

8.پریشون

معمولا وقتی از خونشون برمیگردم خونه بابام که دلم از اونجا و به خصوص جناب همسر گرفته باشه.

با خودم میگم یه مدت بی محلی میکنم تا کمبودم رو احساس کنه...

تو خونه بابا اما بیشتر وقتم با اینترنت پر میشه.وبلاگ های اکثر دوستان متاهل که میرم چنان از شوهرداری و خوب بودن و اینا مینویسن که خیلی زود پشیمون میشم و قبل از اینکه اون نبودم رو متوجه بشه من به سمتش میرم...اما اینبار دلم یه سکوت طولانی میخواد.کاش میشد تنهایی یه سفر چند روزه برم.

این روزا نمیدونم کجای دنیا وایسادم،نمیتونم کار درست و غلط رو تشخیص بدم،اصلا هدفم چیه و چرا دارم بیخود اکسیژن و غذا مصرف میکنم!!

مثلا منی که این همه سعی کردم جهیزیه رو سبک بردارم وخیلی چیزهای الکی رو حذف کنم چرا امروز باید بشنوم بابا بخاطر چک هاش به فکر فروش ماشین افتاده؟

منی که تلاش کردم شاد و مهربون و صبورتر از قبل باشم چرا میبینم که همسرم توجهش بهم کم شده و روم حساب نمیکنه و اهمیت نمیده؟

خیلی خسته ام خیلی...راهی دارین برای خوب شدن حالم؟



جمعه،آخرشب نوشت:

کتابچه های فانوس 19 که ناشرش سازمان اوقافه جالب و مفیده.من از ایستگاه صلواتی امام زاده گرفتمش.فکرمیکنم تو مناسبت ها میدن.

به بهتر شدن حالم کمک کرد واقعا و بهم فهموند لازم نیست واسه هرچیزی یه عالمه غصه بخورم.تا اونجایی که ازم برمیاد تلاش کنم و بقیه اش رو به خدا بسپار م.

کلا باید سرم حسابی شلوغ باشه وگرنه حالم گرفته میشه و فکرم میره سمت ناخوشایندها.امروز به اتاقم و خونه رسیدگی کردم،هم اونا تمیز شدن هم افکار من

نظرات 5 + ارسال نظر
ماهی سیاه کوچولو یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 22:39 http://mahihobab.blogfa.com

این امیدواری و پررو بودنه که گفتی خیلی هم خوبه...آفرین ادمه بده

ماهی سیاه کوچولو یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 21:01 http://mahihobab.blogfa.com

عروس خانم چطوره؟؟
اوضاع خوبه؟

اوضاع نه چندان ولی عروس قصه امیدوار و پررو ادامه میده...دلم نمیخواد کم بیارم.

همسر سید علی ... شنبه 24 مرداد 1394 ساعت 17:29 http://yaretalabeh.mihanblog.com

سلام رعنا جان
خداییش نمی دونم چه ارتباطی بین تمییز شدن خونه و تمییز شدن فکر آدم هست ...
منم هر وقت شروع می کنم به خونه تمییز کردن اونم به صورت اساسی ذهن خودمم تمییز می شه و فکرهای الکی و پلکی از ذهنم میرن ...
خداییش چه رابطه ای دارن ؟
مستقیم
از اونوری
از اینوری
معکوس
هیچگدام

سلام بانو.
نمیدونم رابطشون از کدوم وریه
ولی دارم غبطه میخورم به حال زنان قدیم!
لباساشون رو میبردن لب جوب میشستن هم باهم درددل میکردن هم حالشون بهتر میشده،غذاشون رو تو مطبخ اونور حیاط میپختن و تو خونه بوی پیاز و سبزی سرخ کرده راه نمیوفتاده و حتی ظرف شستن که الان بعضی ها میدن ماشین میشوره کلی لازمه برای وقتای عصبانیت...

ماهی سیاه کوچولو پنج‌شنبه 22 مرداد 1394 ساعت 19:52 http://mahihobab.blogfa.com

بعضی وقتا، هر کاری هم که کنی، خستگی از تنت بیرون نمیاد....جلوی مشکلات رو نمیشه گرفت ولی صبوری هم حدی داره....
من به عنوان یه آدم صبور، اعلام میکنم که کم آوردم....به نظرم صبر و تحمل خیلی وقتا جواب نمیده

منم گاهی فکرمیکنم خدا بیشتر از توان و ظرفیتم ازم توقع داره اما خوب که فکرمیکنم نصف دغدغه هام الکیه و باید به جای حرص خوردن بسپرم به خودش.

ماهی سیاه کوچولو پنج‌شنبه 22 مرداد 1394 ساعت 19:50 http://mahihobab.blogfa.com

رعنا، می فهممت عزیز....


راهی پیدا کردی به منم بگو

واسه من سرگرم کردن خودم به تمیز کاری یه کمی جواب داد.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.