از دل برآمده

از دل برآمده

بسم الله الرحمن الرحیم
از دل برآمده

از دل برآمده

بسم الله الرحمن الرحیم

6.عنوان :)

اگر هنوز مجردین و یا در دوران عقد و مثل من  دارای این خصوصیات هستین:

صبری جمیل ندارین،تو انتخاب ها بسیار حساسین،حرفای دیگران رو نظراتتون تاثیر میزاره،اشکتون دم مشکتونه،از همه چی حد کمالش رو میخواین،به انتخاب های دیگران زیاد اعتماد ندارین و....

خواهرانه پیشنهاد میکنم از گرفتن مراسم جشن عروسی جدا خودداری کنین! هیچی براتون نداره جز دردسر و اذیت شدن خودتون و دیگران.


فشار روی هردومون زیاده و مسلما دفعه اولمونه و هیچ تجربه ی مشابهی هم نداریم،شرایطمون هم یکم خاصه...خب وقتی بیخبر میاد میبردم دم لباس عروس فروشی و من با دستی پانسمان شده خیره خیره به بیفکریش نگاه میکنم،وقتی با طرف(آقای دوستشون که اینکارن) در مورد فیلم برداری و عکاسی و حتی مدل لباس من حرف میزنن و برنمیگرده از منم نظر بخواد،بغض میکنم و.....

تا خونه خودمو کشتم که حرفی نزنم و توی خونه هم داغون شدم که مبادا پیامک هایی بامحتوای تند که تو ذهنمه براش بفرستم.میدونستم الان بهترین راه حفظ آرامش و سکوته و هی اشک ریختم و به خودم دلداری دادم.

همون شب شکسته شدن پایه مبلم جلوی چشمم موقع جابه جایی با اینکه دردناک بود شد بهونه خوبی واسه همدلی،واسه اینکه بیاد نازم کنه و آرومم و من همه دلخوری های اون روز رو به همین راحتی فراموش کنم.

خداجونم ممنونم که کمک کردی اوضاع رو بدتر نکنم.از این به بعد هم هوامو داشته باش که خیلی ضعیفم.


نظرات 5 + ارسال نظر
همسر سید علی ... دوشنبه 12 مرداد 1394 ساعت 13:29 http://yaretalabeh.mihanblog.com

سلام رعنا جان
خوبی ؟
اینکه می گی افرادی که این خصوصیات رو دارن عرئسی نگیرن بهتره ... خب هیچ روانشناس و مشاوری این حرف شما رو قبول نمی کنه ، چون دختر حتما باید لباس سفید عروسی رو بپوشه تا باور کنه واقعا ازدواج کرده و اگه این لباس رو نپوشه شاید تا یک سال یا دو سال یا نهایت پنج سال هم براش مهم نباشه ولی بعدا ، بعد از یه مدتی احساس می کنه اگه لباس عروس به تن می کرد خیلی بهتر بود ...
پس خیلی کار خوبی می کنی که عروسی می گیرید

کلا آدم اگه صبر ایوب رو هم داشته باشه بازم در مورد مراسم عروسیش صبرش کم می شه و آستانه تحملشم میاد پایین و اشکش دم مشکش می شه ... باور کن ... همه همینطوری می شن ... ولی بعد عروسی یهویی همه چیز تموم می شه
پس بی خیال این چیزها ....
یه روز می شه به همه چیز این روزها می خندی
ان شالله که خوشبخت بشید
راستی دستت بهتره ؟

سلام بانوی عزیز.الحمدالله.
بله خب مسلما تجربه شما از من بیشتره و شایدم شرایطم ایجاب کرده این حرفارو بزنم.
دستم چیزیش نبود فقط انژیوکت بسته بودن بهش بخاطر سرم و آمپول! همه بدنمو سوراخ سوراخ کردن آخرم خوب نشدم.شوهرم باورش نمیشه هیچکدوم این داروها تاثیری روم نداشته.نمیدونم چمه.

abulfazl یکشنبه 11 مرداد 1394 ساعت 20:15 http://WWW.7SKY-12STAR.BLOGFA.COM

سلام. خدایی از دل نوشته های صادقانه تون خیلی خوشم اومد. تا حالا ندیده بودم کسی تو وبلاگش اینقدر صادقانه حرف های دلش رو بریزه رو صفحه. یک تجربه زندگی بهتون گم. معلومه شما انسان بااحساسی هستین و دوست دارین که همه باهاتون همون طوری که هستن باشن نه اونطوری که شرایط ایجاد می کنه پس برای اینکه بخواهی به مخاطبینتون بفهمونید که دوست دارین باهاتون صادق باشن خیلی راحت این رو به زبون بیار دلخوری هات رو با زبون خیلی مهربانانه و نه با زبان کنایه و قهر و عصبانیت بهشون بگو بهشون اثبات کن که دوستشون داری هیچ وقت هم سعی نکن زبون تلخی داشته باشی. معذرت می خوام که زبون درازی کردم. سری به وبلاگ من هم بزنید خوشحال میشم.

سلام.ممنونم

بانوی بهار جمعه 9 مرداد 1394 ساعت 21:26 http://tazohornoor.blog.ir

ما نیز از گرفتن مراسم عروسی پشیمون شدیم گرچه نمیشه اسمش را جشن عروسی گذاشت و یه مهمونی کوچولو بود ولی واقعا عذاب کشیدیم و حتی تا یک سال بعد از ازدواج هم عواقبش را دیدیم.الان چند ماهه که الحمدلله کمی عذاب هایی که کشیدیم فراموشمون شده و رنگ ارامش را دیدیم...
ان شاالله خدا همیشه یار و یاورتون باشه

خوش اومدی
ان شاءالله خدا انقدر براتون تو زندگی شادی قرار بده که بی خیال اون روز بشین.
ممنونم عزیز.

ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 14:25 http://mahihobab.blogfa.com

وای رعنا جونم، این دوران برای همه سخت میگذره...دستت برای چی پانسمان؟؟؟؟چی شده؟؟

خدا بهمون تحمل بده...
چیز خاصی نیست چند روزی پشت سرهم باید سرم و آمپور بزنم واسه همین یبار رگ گرفتن و با آنژیوکت بستنش.

عاکف چهارشنبه 7 مرداد 1394 ساعت 11:08 http://abrizan.blog.ir

جدا؟؟!؟
پس من از گرفتن جشن عروسی باید پرهیز کنم که....!!!

بهتر....!

باورکن اینطوری آرامشت خیلی بیشتره...فکرکن جاش 2تایی برین مشهد هم زیارت هم تفریح عالی میشه...
من شجاعت این کار رو نداشتم متاسفانه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.